آسمان چهارم
نام مجسمه: عروج سازنده: نادر قشقائی محل نصب: خرمشهر
در ادبیات ما بسیار از هفت شهر عشق و از هفت آسمان صحبت شده است که شاید دلیل یا معلولی از تقدس عدد هفت نزد ایرانیان باستان است. در فلسفه بودایی نیز گاهگاه به هفت مرحله سلوک بر می خوریم. در دانش اکنکار هم که عرفان پست مدرنیسم باید نامید دوازده مرحله عروج ذکر شده است که با برخی تفکرهای تبتی همخوان است. ولی هیچگاه معنی آسمان چهارم را که مولوی به کار می برد نمی فهمیدم.
چون حدیث روی شمس الدین رسید شمس چارم آسمان سردرکشید
این کدام مرحله عروج و سلوک است که شمس پشت سر گذاشته است؟ اگر به دانش اکنکار و همینطور عزفان عمیق بودایی توجه کنیم مرحله نهایی مرحله روح خالص (سوگماد) و همان مرحله ای است که شمس عالم روح می نامد. آنجاست که سی مرغ ، سیمرغ را در وجود خویش و آینه دل میبینند. آنجاست که ندای انالحق به گوش می رسد که جز حضرت شمس کسی را یارای نقد آن در تاریخ عرفان نبوده است. پس از تعمق در افکار حضرت شمس در مقالات ایشان این تقسیم چهارگانه مراحل سلوک بیش از پیش برایم روشن می شود و می فهمم که این عقاب دریای معرفت در چنان ارتفاعی بال میزند که اوج دومش برای برخی هفت اوج و برای برخی 12 اوج به نظر می رسد. حال آنکه وسعت وجودی این ابرمرد چهار آسمان را درنوردیده و از مستی عشق به هشیاری رسیده است. آنگونه که در مفالات می فرماید:
مستی به چهار قسم است و یه چهار مرتبه است. اول مستی هواست و خلاص از این دشوار عظیم. رونده تیزرو باید تا از این مستی هوا درگذرد. بعد از آن مستی عالم روح. روح را هنوز ندیده، ولیکن مستی عظیم، چنانکه مشایخ در نظر نیایند از غایت مستی و انبیاء نیز. و در سخن که آغاز کند هیچ پیش او نه آید از آیت و حدیث. و عار آیدش سخن نقل مگر جهت تفهیم. از مرتبه دوم گذشتن سخت صعب و مشکل است. مگر بنده نازنین حق یگانه خدا بر او فرستند تا حقیقت روح ببیند، و به راه خدا برسد. مستی راه خدا هم مرتبه سیم است. مستی عظیم، اما مقرون با سکون. زیرا چیزی که می پنداشت که آن است، خدا او را از آن بیرون آورد. بعد از آن مرتبه چهارم: مستی از خداست، این کمال است. بعد از این هشیاری است.
هوایی که منظور نظر شمس است از آن هوایی نیست که دین و اخلاق انسان را به ترک آن تشویق کرده اند بلکه از آن هوایی است که برای مردان حق هوا بوده و برای دیگران رهبانیت است!. بنابراین برای روشن شدن مطلب بلافاصله اضافه می نماید:
اما شرح هوا، بدان که از این هوا زر و زن و دنیا نمی خواهیم. بلکه گرد دنیا نیارد گشتن، از بیم آنکه آن مستی هوا کم شود. اغلب رهابین را این مستی هوا باشد، و از این ضمایر گویند.
به امید آنروز که تاریخ ایران ابرمردانی اینگونه را دوباره بر گستره خود رصد کرده و آنگونه عزیز دارد که مولاناهایش ننویسند که:
خود غریبی در جهان چون شمس نیست
هو وبلاگ با مطلب اسلام چگونه دینیست به روز شد ؟! یا علی
کیمیایی است عجب بندگی پیر مغان ، خاک او گشتم و چندین درجاتم دادند ...... [لبخند][گل]
هو عزیزان نیامیزد دل دیوانه ام در میان آشنایانم ولی بیگانه ام از سبک روحی گران ایم یه طبع روزگار در سرای اهل ماتم خنده مستانه ام نیست در این خکدانم آبروی شبنمی گر چه بحر مردمی را گوهر یکدانه ام از چو من آزاده ای الفت بریدن سهل نیست می رود با چشم گریان سیل از ویرانه ام آفتاب آهسته بگذارد درین غمخانه پای تا مبادا چون حباب از هم بریزد خانه ام بار خاطر نیستم روشندلان را چون غبار بر بساط سبزه و گل سایه پروانه ام گرمی دلها بود از ناله جانسوز من خنده گلها بود از گریه مستانه ام هم عنانم با صبا سرگشته ام سرگشته ام همزبانم با پری دیوانه ام دیوانه ام مشت خکی چیست تا راه مرا بند رهی ؟ گرد از گردون بر آرد همت مردانه ام یا حق[گل]
سلام ممنون از مطلبتون. عدد 12 در میان مذاهب ابراهیمی نیز عدد عجیبی است. بنی اسرائیل از 12 سبط بودند. حواریون عیسی نیز. امامان شیعه نیز 12 نفرند. نمی دانم آیا حکمتی در آن است یا همه اتفاقی اند.
درود. از آشنایی با شما بسیار خوشحال شدم. وبلاگ جالبی دارید. انوشه در سایه دادار. مانا باشید. بدرود.
سلام قلم زیبا و پیراسته ای دارید . حق نگهدارتان . کلبه ادبی و عرفانی ما نیز در انتظار قدوم شماست . درود و بدرود
سلام. وبم رو آپ کردم. خوشحال می شم سری زده، نظرتون رو برای اینگونه پست نویسی بدونم. موفق باشید یا حق[گل]
سلام دوست عزیز وبلاگتون رو میخونم اگه اجازه بدید شما رو لینک میکنم.
درود. قند مکرر بود. مانا باشید. بدرود.
سلام کم کم داره غیبتتون طولانی می شه نگران شدم امیدوارم هر کجا که هستید سلامت و پیروز باشید جویند همه هلال و من ابرویت گیرند همه روزه و من گیسویت از جمله این دوازده ماه تمام یک ماه مبارک است آن هم رویت [گل]